نويسنده: محمد سلمان




 

الف) مفهوم حکومت

حکومت و سياست از مفاهيم کلّي مي باشند که پس از تجريد از همبستگي هاي مادي در خارج از ذهن تحقق مي يابند. حکومت در نظر ابن رشد، يکي از صنايع است که از جنس تدبير نفوس براي اعضاي شهر مي باشد (1)، نه بناي عمارت و ساختمان شهر، هيئتي که وجودش به دليل اختيار و گزينش افراد است و همان افراد، فاعل آن مي باشند، (2) مفهومي که بيان کننده ي نسبت و رابطه ي زمامدار و مردم و سرزمين معين مي باشد، (3) همين طور حل و فصل کننده ي مشکلات اجتماعي است. (4) در مباحث آتي، خاستگاه و انواع آن طرح مي گردد.

ب) خاستگاه حکومت

براي حکومت دو خاستگاه قائل است:

1. خاستگاه تاريخي:

در اين خاستگاه به ديدگاهي پرداخته مي شود که در آن بر مشاهده رفتار افراد در نظم دهي اموري که مشخص نقش ها و موقعيت ها و وظايف تعريف شده، تأکيد مي گردد. امور انساني به تصور ابن رشد، اموري است که با عقل و تجربه، تبيين پذير مي باشد. (5)
عقل در کليات و تجربه بر اساس استقراي موارد متعدد تاريخي و مقايسه تجربيات ملّت هاي ديگر ظاهر مي گردد. در اغلب موارد نشان مي دهد که ملل متفاوت، استعداد پذيرش فضايل را دارند، (6) همچنين در بين آن ها، نظامي از اطاعت و پيروي وجود دارد؛ افراد از والي و زمامدار خويش پيروي مي کنند. (7) اين پيروي که جهت بر آوردن نيازهايي مانند نظم، امنيت و... مي باشد، لزومِ وجودِ حکومت را مي رساند و آن را به حکم عقل واجب مي گرداند.

2. خاستگاه اقتدار و مشروعيت:

خاستگاهي که در آن از فضايل خلقي و رعايت اعتدال در امور بحث مي شود. (8)
چنانچه از نظر مردم، حکومت داعي و عامل به اعتدال باشد، اين حکومت برخوردار از اقتدار و مشروعيت مي باشد. پايه ي اين مشروعيت به نحوه ي اعمال اقتدار بستگي دارد که در آن بر محاسبه ي نسبت صحيح بين وسيله و هدف (9) تأکيد مي شود؛ در حقيقت مشروعيت، ناظر به نوع نگرش افراد به حکومت است که بقا يا زوال آن را رقم مي زند. (10)
بر اين اساس، رشد عقلانيت بومي ايجاب مي کند که افراد به آنچه که انجام شده رضايت دهند، به اين معنا که فعل انجام شده را صحيح، در وقت و به اندازه و با کيفيتي که بايد مي بود بدانند. (11) اقناع، مجاري گوناگون دارد، به خصوص نسل هاي جديد بايد تحت نظام تعليم و تربيت قرار گيرند. که به آنها اهداف و آرمان ها - آموخته شود و آنان را براي پذيرش ارزش و هنجارها و شناسايي واقعيات اجتماعي مهيا کند. همچنين به آنان راه دفع رذائل، چگونگي پذيرش فضايل و سنت ها تعليم داده شود،(12) به گونه اي که بتوانند ادامه حيات جمعي را تأمين نمايند و اين امر به کارايي حکومت در انجام دادن آموزش عمومي و ارتقاي باورها و اقناع اتباع بستگي دارد. (13) بررسي سنت هايي که مشروعيت گونه اي از حکومت را تعيين مي کنند خاستگاه حکومت و انواع و اشکال حکومت را نيز تعيين خواهند کرد.

ج) اشکال حکومت

شکل حکومت در آثار ابن رشد، مقوله اي است که از خلال مطالعه ي نسبتي که بين غايت اعضاي اجتماع با مفهوم کليدي فضيلت دارند تعيين مي شود و منصرف به دو الگوي کلي از حکومت مي باشد. تاريخ انديشه سياسي نيز به حضور اين دو مدل در مباحث متفکران گذشته گواهي مي دهد. در اين جا براي روشن شدن مطلب به دو نکته اشاره مي گردد:
1. ابن رشد در بحث انسان شناسي از تنوع طبايع ( قواي نفساني و اميال ) به تنوع برداشت در علوم نظري مي رسد و از عدم حتميت در امور انساني به تنوع در سنن و تنوع در سياست مي رسد.
2. ابن رشد سياست را تدبير نفوس معرفي مي کند و علم مدني را علمي مي داند که در آن، راه هاي چگونگي پذيرش سنن اجتماعي، ملکات و عادات رفتاري (14)، بررسي مي نمايد، به طوري که افراد براي بودن يا براي بهتر بودنشان بدان نيازمندند. اين فرايند به بررسي جنبه پويايي رفتار مي پردازد که محصول تنوّع اراده و متجلي در تعدّد تصميم گيري با توجه به متغير بودن شرايط اجتماعي، سياسي... مي باشد. بدين صورت تنوع طبايع، سبب تنوع منش هاي رفتاري، سپس تنوع در هدف و سياست گذاري به تنوع در غايت گذاري و غايت گزيني مي انجامد؛ از همين رو توجه به راه رسيدن به هدف واجد اهميت مي شود و از آن به اموري تعبير مي شود که موضوعيت ندارد، ولي راه رسيدن به هدف را نشان مي دهند. ابن رشد در تلخيص الخطابه انواع مختلف را بيان مي کند که از آن به اشياء فاعليه، حافظيه و لوازم آن نام مي برد (15) که هدف را درست مي کنند و چگونگي تعامل اين موارد، کارکردهاي حکومت را در عرصه هاي فرهنگ، اقتصاد و سياست تعيين مي کند.

پي‌نوشت‌ها:

1. همان.
2. همو، تلخيص الخطابه، ص 18.
3. همو، تفسير مابعدالطبيعه، ج 3، ص 1613.
4. همو، تلخيص الخطابه، ص 38: « فإنّ المدن إنّما يسلّم وجودها بالسنن و لذلک قد ينبغي لواضع السنن أن تعرف کم أصناف السياسات؟ و أيّ صنف تنفع في سياسة...أي تصلح بهم... أي لاتصلح » .
5. همو، الضروري في السياسه، ص 205.
6. همان، ص 83.
7. همو، تلخيص السياسه، ص 112 و 113.
8. همان، ص 119.
9. همو، الضروري في السياسه، ص 205.
10. همو، تلخيص السياسه، ص 84.
11. همو، الضروري في السياسه، ص 121.
12. همان، ص 116.
13. همو، تلخيص الخطابه، ص 216.
14. فإنّ تحوّل الإنسان من خلق إلي خلق إنّما يکون تابعاً لتحوّل السنن، و مرتّباً علي ترتيبها... ( محمد عابد الجابري، ابن رشد سيرة و فکر دراسه و نصوص، ص 136 به نقل از : الضروري في السياسه، ص 106 و 204 ).
15. ابن رشد، تلخيص الخطابه، ص 49- 50.

منبع مقاله:
سلمان، محمد؛ (1390)، انديشه سياسي ابن رشد، قم: موسسه بوستان کتاب، چاپ اول.